چگونگی ارتباط نوزاد با اعضای بدن مادر، برای شناخت او نسبت به اعضای بدن خود بسیار مؤثر است. فهمیدن این موضوع که در چه زمانی فرزند این شناخت را آغاز می‌کند و چه هنگام به پایان می‌رساند به مادر نیز بستگی دارد.
نوزاد مادر را لمس می‌کند و متوجه می‌شود که حس گذاشتن انگشت‌هایش در دهان خودش نسبت به قرار دادن انگشتان در دهان مادر متفاوت است. هرقدر مادر ارتباط منظم‌تری با او برقرار سازد نوزاد نیز زودتر به این نکته دست می‌یابد. باید دانست که شناخت درونی و روانی فرد از خودش بدون شک از درک فیزیکی او درباره‌ی اعضای بدنش نشات می‌گیرد. پس شناخت دقیق بدن و اعضای آن، یکی از اولین قدم‌هایی است که نوزاد برای ایجاد اعتمادبه‌نفس و سلامت روانی برمی‌دارد. هرقدر تماس بدنی نوزاد با مادر بیشتر باشد ارتباط قوی‌تری نیز میان آن دو برقرار می‌شود.

نوزادان به‌گونه‌ای هستند که به ارتباط دائمی با والدین نیاز دارند. روانشناسان معتقدند که هرقدر نوزاد عشق و عاطفه بیشتری از والدین دریافت کند بیشتر می‌تواند خود را دوست بدارد. به زبان دیگر هرقدر تماس بدنی (پوست به پوست) والدین با نوزادشان بیشتر باشد نوزاد نیز خود را بیشتر دوست می‌دارد و برای تک‌تک اعضای بدنش ارزش قائل است. نوزاد را تشویق کنید تا خود را بشناسد: از همان سال اول تولد، شکل‌گیری شخصیت نوزاد و تصور او از خودش آغاز می‌شود و این تصویر تا پایان حیاتش با او همراه خواهد بود.

قسمت اعظم این شناخت و تصور از سوی والدین بر فرزندان وارد می‌شود. اغلب کودکان از همان بدو تولد ویژگی‌های مشخصی دارند اما برخورد والدین نیز در ایجاد این ویژگی‌ها نقش دارد. مثلاً ممکن است شیوه‌ی تربیتی پدر و مادر سبب شود کودک خجالتی و ساکت بار بیاید یا فردی جسور و ماجراجو گردد. حتی برخورد بزرگ‌ترها گاهی ممکن است سبب فروکش کردن حس کنجکاوی یا پیشرفت فرزندان شود. در حدود ۸ تا ۱۰ ماهگی کودک شروع به درک این موضوع می‌کند که او فردی مستقل است که آرزوها و تمایلات منحصربه‌فرد خودش را دارد و درصدد برمی‌آید که چنین حسی را به دیگران نیز منتقل کند.

حال اگر والدین محدودیت‌های شدیدی را بر فرزندشان اعمال کنند و در حقیقت هرگونه کنجکاوی او را با واکنشی سریع سرکوب نمایند، حس استقلال در نوزاد شاید تا حدود ۱۲ تا ۱۸ ماهگی آشکار نشود. اگر مادر در مقابل عمل نوزاد خوشحال شود بخندد یا او را تحسین کند فرزندش نیز راغب می‌شود که آن کار را تکرار کند. البته گاهی او کارهایی را که موردپسند والدین نبوده است نیز مجدداً انجام می‌دهد.

باید به خاطر داشت که بروز چنین رفتارهایی دلیل بد بودن فرزندمان نیست بلکه درواقع تکرار آن‌ها جزئی از مرحله‌ی تجربه‌اندوزی اوست. ممکن است والدین او را یک‌بار از انجام عملی بازدارند و کلمه‌ی «نکن» را به کار ببرند. از دید کودک ابراز چنین واکنشی دائمی تلقی نمی‌شود و او هرگز نمی‌پندارد که کلمه‌ی «نکن» والدین دائمی است و نباید آن کار را تکرار کند. در نیمه‌ی اول دو سالگی مهارت‌های کودک افزایش می‌یابد و او بهتر می‌تواند با مشکلات اطرافش مقابله کند و به هدف‌های خود دست یابد.

در این زمان او قادر خواهد بود که نام اشیای مختلف را در ذهن خود مرور کند حتی اگر آنشی در مقابل چشمانش نباشد. اگرچه در این دوره لازم است والدین مقرراتی را برای او وضع کنند و فرزندشان را ملزم به حداقل میزان خود برسانند. درواقع باید به‌گونه‌ای عمل کنند که ناخودآگاه جوانه‌های اولیه‌ی ویژگی‌های خوب اخلاقی در کودکشان آسیب نبیند و شخصیت واقعی مثبت در او شکوفا شود.

۱ نظر

نظر شما چیست؟